جدول جو
جدول جو

معنی دما دمی - جستجوی لغت در جدول جو

دما دمی
ضربه با لبه ی برنده ی هر چیز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دمادم
تصویر دمادم
پیوسته، پی در پی، به طور پیوسته، دمادم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمادم
تصویر دمادم
پیوسته، پی در پی، به طور پیوسته، دمادم
فرهنگ فارسی عمید
کسی که هردم تغییر حالت یا تغییر عقیده بدهد و خوی مستقیم نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دُ دِ)
دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی شهرستان اهواز با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. آین آبادی از محلهای سلموند بالا و پایین، بنۀ محمدجعفر، بنۀ انگنا تشکیل شده و ساکنان آن از طایفۀ سلموند و گلاوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ دَ)
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12هزارگزی شمال باختری ده شیخ و 2هزارگزی رجبی. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ باباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
نفس نفس. تتابع نفس. ضیق النفس. شدت یافتن نفس و تند شدن آن به سبب دویدن یا برداشتن و حمل چیزی سنگین و یا به علل دیگر. (از یادداشت مؤلف) : لاژورد، خداوند دمادما را نافع بود. (ذخیره خوارزمشاهی). و همچنین آهسته باید رفتن و به تعجیل نباید رفتن که دمادما برافکند و از رفتن بازدارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). مدحوج را (از زراوند) به آب بسایند و بخورند فواق و.... و دمادما را نافع بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و گروهی گفته اند (عصارۀ لبلاب) سفید شش را پاک کند و دمادما را ببرد. (ذخیرۀخوارزمشاهی). ضیق النفس و دمادما و لرزیدن سر و دست و پای... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به دما شود
لغت نامه دهخدا
تازی از هندی ک افشانه گروهه ای (گلوله) که پس از پرتاب می ترکد و برابر پیمان لاهه 1899 ترسایی کاربرد آن روا نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم دما
تصویر دم دما
نزدیک حدود حوالی: (دم دمای صبح وارد تهران شد)
فرهنگ لغت هوشیار
رفاقت هم نفسی، هم زبانی هم سخنی، هم پیالگی، حالت دو غواص که دم ونفس هر دو موافق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمل دمل
تصویر دمل دمل
ریش آماسه کورک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
کسی که همه دم تغییر حالت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمادم
تصویر دمادم
لحظه به لحظه، دمبدم، پیوسته، دمی بر دمی، پی در پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
((دَ دَ))
کسی که هر آن عقیده اش تغییر می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمادم
تصویر دمادم
((دَ دَیا دُ دُ))
پی درپی، لحظه به لحظه، لبالب، لبریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمادم
تصویر دمادم
لحظه به لحظه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
Moody, Ornery, Vacillating
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
lunatique, irritable, vacillant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
موقع، هنگام، زود هنگام، اوایل
فرهنگ گویش مازندرانی
از پشت سر
فرهنگ گویش مازندرانی
نفس نفس زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
気分屋の , 怒りっぽい , 揺れ動く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
רוחני , כועס , מתנדנד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
मूडी , चिड़चिड़ा , डोलते हुए
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
moody, mudah marah, goyah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
humeurig, prikkelbaar, wankelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
lunatico, irritabile, vacillante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
temperamental, irritable, vacilante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
temperamental, irritável, vacilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
易怒的 , 易怒的 , 动摇的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
kapryśny, drażliwy, chwiejny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
примхливий , дратівливий , коливальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
launisch, reizbar, schwankend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
капризный , раздражительный , колеблющийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
기분이 변덕스러운 , 짜증나는 , 흔들리는
دیکشنری فارسی به کره ای